واژه ادبیات.شعر.مطالب گوناگون.سرگرمی.شعرهای فرزانه طاهری.مطالب دینی.مطالب علمی.دانلود کتاب.دانلودشعر.
| ||
|
( ز ) وز وز زنبورمی آمد زنبوربه باغچه آمد باغچه سبز وزیبابود گلهای نازآنجابود ازسبز و زرد و قرمز ازهر رنگی پیدابود روی گلها می نشست به شهدگل مک می زد باآن دوبال نازک باآزادی پرمی زد
(ض) حاضرشدیم باهم بریم زیارت امام رضا آقای مدیرازماگرفت برگ رضایت نامه ها همگی باهم راضی بودندبارفتن تک تک ما داخل حرم بوی خوشی پیچیده بودتوی هوا باآب حوض توحرم وضوگرفتندبچه ها بعدازنمازدستانم راباالتماس بردم بالا دعاکردم امام رضاشفابده مریض هارا
(ظ)
ناظم مانزدیک ظهرمنتظر زنگ میشه وقتی که زنگ رامیزنه مواظب صف میشه انتظاراوازهمه حفظ نظم مدرسه است رعایت نظافت وظاهرآراسته است
(ذ)
مورچه هازیرزمین راهرودرمی آورند دستجمعی دانه رامیکشندومی برند مهروآبان وآذرآذوقه جمع می کنند ذرات ریز گندم وذرت باخودمی برند درفصل برف وباران غذافراوان دارند ذره ذره می خورندازآن لذت می برند
(ت)
تاب اولش ت داره ت غیرآخرداره برادرم تاب رابست باکمک دوتا دست اودوست داره تاب بازی ازتاب نداره ترسی
(ط)
طاهره وفاطمه دوست صمیمی هستند هرکس می بینه میگه انگاردوتاخواهرند زنگ تفریح که میشهطناب بازی می کنند درسهایی راکه خواندندصداکشی می کنند فاطمه امروزمی گفت که مادوتا ت داریم یکی را ت دونقطه یکی را طا می نامیم پدربزرگ میگه طا همون ت دسته داره طناب وطرف وطول اولشون طا داره
(س)
سارادرس راآسان داد س غیرآخریادداد ساسان باآن اسب نوشت آن رابه اونشان داد س آخرازراه رسید درس رابه پایان رساند به عنوان جایزه آدامس رادادبه ساسان
(ص)
درمدرسه سرصف ناصرایستاده باصبر مراسم صبحگاهی می خواندسوره ی نصر سیصدتادانش آموز به یک صدامی خوانند صلوات می فرستند برخاندان عصمت
(ث)
دندان های من ردیف است مثل مرواریدسفیداست دندان کثیف همیشه باعث بیماری است هرصبح وشب قبل ازخواب بشوی دندانهایت بامسواکی که نرم است بشوی لثه هایت اگرتنبلی کردی دندان رامیدی ازدست دیگرهرگزنیاید باهیچ ثروتی به دست
(ق)
دریک اتاق کوچک باپرده ی قدیمی مادربزرگ انداخته چه سفره ی رنگینی دریک قندان کوچک که دسته داره بادر مادربزرگ گذاشته قدری نقل وشیرینی وقتی نگاه میکنی دورتادورسفره اش چیده بشقاب چینی چیزی که یادش رفته روسفره نمی بینی مادربزرگ یادش نیست بگواگر میدونی اول اون ق داره آخرش هم ق داره
(غ)
این مردباغبان است یک باغ کوچک دارد اودرزمین باغش گلهای رز می کارد ازبامدادتاغروب مشغول کشت وکاراست غرق عطروبوی گل غم وغصه ندارد
(ح)
مادربزرگ نداردحرفی برای صحبت توی اتاق نشسته ساکت وبی حرکت ازدستهای اون پیداست زیادکشیده زحمت بیش ازهمه تودنیابه من کرده محبت همیشه باحوصله به من کرده نصیحت درآغوشم کشیده وقتی بودم ناراحت گرچه درزندگانی خیلی کشیده محنت خدادهدبه اوعمربااحترام وعزت
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |